Logo

شروط و الزامات تدوین لایحه برنامه پنجم توسعه

پنج شنبه , 29 مرداد 1394 , 16:59
030هم ­اکنون تقریباً تمام کمیسیون­ های مجلس هشتم سرگرم بررسی لایحه برنامه پنجم توسعه هستند و بزودی بررسی آن در صحن علنی آغاز خواهد شد لذا مروری بر شروط و الزاماتی که یک لایحه واجد آن باشد می­ تواند برای خوانندگان مفید باشد.
  لایحه برنامه پنجم توسعه به عنوان اولین برنامه ابلاغی دولت دهم و دومین برنامه در ذیل سند چشم­ انداز توسعه کشور است. این برنامه، چراغ راهی خواهد بود، تا در پنج سال آینده فعالیت­ها و اقدام­های لازم برای توسعه فرهنگ براساس آن سامان یابد.
مقدمه
هم ­اکنون تقریباً تمام کمیسیون­ های مجلس هشتم سرگرم بررسی لایحه برنامه پنجم توسعه هستند و بزودی بررسی آن در صحن علنی آغاز خواهد شد لذا مروری بر شروط و الزاماتی که یک لایحه واجد آن باشد می­ تواند برای خوانندگان مفید باشد لایحه برنامه پنجم توسعه به عنوان اولین برنامه ابلاغی دولت دهم و دومین برنامه در ذیل سند چشم­ انداز توسعه کشور است. این برنامه، چراغ راهی خواهد بود، تا در پنج سال آینده فعالیت­ها و اقدام­های لازم برای توسعه فرهنگ براساس آن سامان یابد.

این برنامه که در ابتدای آن بر تدوین الگوی جدیدی از توسعه، با عبارتی چون «الگوی اسلامی – ایرانی توسعه» تأکید دارد، از فرآیندی یاد می­کند که گام نوینی در بر خواهد داشت. این گام به ظاهر با گام­های توسعه­ای قبل متفاوت می­باشد و مسیر دیگری را برخواهد گزید. از سوی دیگر قرارگرفتن فصل فرهنگ اسلامی – ایرانی در ابتدای لایحه شاید نشانگر عزم دولتمردان در اولویت دادن به فرهنگ در بحث توسعه است که این امر وظیفه متولیان و دست­اندرکاران فرهنگ را سنگین­تر می­کند.

با توجه به نکات مثبت فوق مسائلی در لایحه دیده می­شود که نیاز به تأمل بیشتری داری از جمله:

1.کم توجهی به مسائل و چالش­هایی که امروزه حوزه فرهنگ به آنها مبتلاست و یا در آینده می­توان متصور بود.

2.عدم پیوستگی به برنامه توسعه قبلی (برنامه چهارم) که به عنوان گام اول تحقق سند چشم­اندارز تدوین شده است.

3.کم توجهی به نیازهای مخاطبین و غلبه خواست­ها و تمایلات دولت بر احکام.

4.ضعف شاخص­های مناسب نظارتی و ارزیابی در مورد احکام.

5.ضعف همخوانی میان هر یک از احکام با کلیت فصل فرهنگ و نیز مقدمه بیان شده در ابتدای لایحه.

6.استفاده ناقص از برخی از احکام برنامه چهارم توسعه به­گونه­ای که اهداف آن برنامه را تأمین نخواهد کرد.

7.غلبه حمایت­های مالی و تخصیص­های بودجه­ای که جایگاهی در برنامه توسعه برای آن نمی­توان یافت.

 

شرايط و الزامات

1.رعایت انطباق و فاصله مناسب میان سیاست­های کلی و احکام برنامه
باید رابطه­ای منطقی از کل به جزء در حرکت از سمت سیاست­های کلی تا آئین­نامه­های عینی و ملموس وجود داشته باشد و هر سطح باید با سطح پسین و پیشین خو مقایسه شود تا انطباق کامل داشته باشد. به طور مشخص احکام یک برنامه توسعه در درجه اول باید با سیاست­های کلی برنامه، تطبیق داشته باشند.

از آنجایی که سیاست­های کلان ناظر بر اهداف کلی هستند، در واقـع جهت حرکت را تعیین می­کنند، اما سطح بعدی سیاست­ها، که معطوف به اهداف جزئی و مقدمات تحقق اهداف کلی هستند، باید انظمامی­تر، عینی­تر، جزئی­تر تدوین شوند. لذا میان سیاست­های کلی برنامه و احکام برنامه یک فاصله معنادار از جهت شمول حوزه­ها و موضوعات، سازمان­ها و افراد درگیر،دوره تحقق، ادبیات، وضوح، شفافیت، قابلیت و روش سنجش و ... وجود دارد.

2.ابتنا بر یک رویکرد نظری – تجربی و دارای اعتبار
رویکرد نظری از سویی مشخص کننده روابط علّی میان احکام برنامه و سیاست­های کلی است. اگر رویکرد، هم انسجام نظری داشته باشد و هم دارای اعتبار تجربی باشد به این معنا که بر تجربیات گذشته استوار باشد، ضامن توفیق احکام برنامه خواهد بود.

از سویی دیگر رویکرد نظری – تجربی ربط علّی میان احکام و تکالیف و واقعیت خارجی را تعیین می­کند و نشان می­دهد که چگونه با اجرای احکام، واقعیت خارجی براساس انتظارات برنامه امکان تغییر می­یابد.

در نهایت رویکرد نظری ملاط میان سطوح برنامه­ریزی توسعه­ای است و ارتباطی منسجم میان آنها برقرار می­کند.

3.درک صحیح از مفاهیم سیاست­ها و ارائه یک تفسیر مشخص از آنها

الف) درک صحیح از مفاهیم
باید توجه داشت که مفاهیم سیاست­ها غیر از موضوعات و مخاطبان آنها (سازمان­ها و افراد مکلف) است. در واقع مفاهیم موجود در سیاست­ها یا جهت گیری سیاست­ها را معلوم می­کنند یا ناظر بر وضعیتی اجتماعی هستند که نیاز به ساماندهی دارد.

ب) ارائه یک تفسیر مشخص
برنامه باید یک تفسیر روشن و مشخص از مفاهیم سیاست­ها ارائه دهد. یعنی غیر از آنکه در ذهن نویسندگان برنامه درک مشخصی از مفاهیم وجود دارد، برنامه باید قادر باشد این مفاهیم را به خوبی انتقال دهد. مثلاً برنامه باید مشخص کند که منظور از «استفاده بهینه از فناوری­های اطلاعات» چیست؟
 

4. تعیین تفکیکی موضوعات، مخاطبان و وسایل لازم برای تحقق سیاست ­ها در برنامه
سیاست­ها جهت تحقق، باید به تکالیفی مشخص و روشن تبدیل شوند. هر تکلیفی شامل سه جزء است: موضوع، مخاطب و وسایل.

هر سیاست حوزه یا حوزه­های خاصی را در بر می­گیرد و معطوف به آنهاست. خود این حوزه­ها می­توانند شامل موضوعات متعددی باشند.

هر کدام از این موضوعات مربوط به ارگان، نهاد یا شخصیت خاصی می­شود، که مخاطبان سیاست را شامل می­شوند.

برای ساماندهــی هرکــدام از این مـوضوعات طبــق جهت­گیری­هایی که سیاســت ارائه می­کند،مقدمات زمینه­ها و وسایلی مورد نیاز است.

پیش از تدوین یک برنامه توسعه باید به همه این جنبه­ها توجه شود تا احکام برنامه به شکل مشخص و دقیقی بتوانند سیاست­ها را محقق کنند.

5.رعایت تناسب علّی میان احکام برنامه و سیاست ­ها
گاهی تکالیف با سیاست­ها ظاهراً ارتباط ذهنی دارند، اما به دلایل متعدد، تأثیری علّی و واقعی در تحقق سیاست­ها ندارند. از مهمترین دلایل این عدم کارآیی، بی­توجهی به تناسب منطقی و علّی میان شقوق سه­گانه تکلیف (موضوع، مخاطب و وسایل) با سیاست­هاست:

تناسب میان موضوع تکلیف و انتظارات سیاست­ ها: اولاً موضوع تکلیف باید با انتظار و جهت­گیری سیاست تناسب منطقی داشته باشد. ثانیاً باید در فرآیند تجزیه سیاست کلی به تکالیف جزئی­تر، به یک هدف مشخص و قابل دسترسی معطوف شود.

تناسب میان موضوعات تکلیف: گاهی در یک حکم برای یک تکلیف مشخص چند موضوع تعریف شده است. مثلاً در ماده (3)و(4) برنامه پنجم. در چنین وضعیتی باید میان موضوعات مختلف نوعی هماهنگی و همسنخی وجود داشته باشد.

تناسب میان تکالیف و مخاطبان:این وضعیت وقتی رخ می­دهد که میان توان سازمان مکلف و تکلیف مقرر تناسبی وجود نداشته باشد.

تناسب میان وسایل و موضوع تکلیف:وسایل پیشنهادی یا تجویزی باید با موضوع و مخاطب تناسب داشته باشند. به طور مشخص وسایل باید برآورنده انتظارات درباره موضوع باشند.

رعایت مجموعه این شرایط موجب تناسب حکم با سیاست­ها و انسجام درونی آن است.

6.تکالیف مشخص، دقیق و الزام­آور یک برنامه
چنانچه مفاد و مفاهیم موجود در احکام مبهم باشند:

می توانند به محلی برای قانون­گریزی مخاطب تکلیف تبدیل شوند و در نتیجه غیرالزام ­آور خواهند بود.

می ­توان تفسیرهای مختلفی از آن ارائه داد و در نتیجه به جای آن چیزی که برنامه انتظار دارد، کار دیگری صورت گیرد.

احکام، غیر قابل نظارت و سنجش خواهند بود.
می­ توانند محلی برای بروز فسادهای اداری و سوء استفاده­ ها شوند.

بنابراین برای الزام ­آوری، نظارت، سنجش ­پذیری و ایجاد و القای یک ذهنیت واحد و یکسان از حکم، باید مفاهیم موجود دقت و وضوح کافی داشته باشند.

7. عدم موازی­کاری و تعارض
باید یک رویکرد واحد از برنامه – دست­کم از هر بخش آن – استنباط گردد. به عبارتی مواد برنامه باید اجزا و قطعات یک پازل را تکمیل کنند. بنابراین باید بتوان میان مواد مختلف یک برنامه یک ارتباط منطقی و منسجم یافت. حلقه این ارتباط هم باید سیاست­ های مستخرج از اسناد بالادستی باشد.

8.نسبت برنامه با برنامه ­های گذشته
لازمه یک برنامه مؤثر و مناسب حرکت در امتداد برنامه­ های پیشین است. در واقع مجموعه­ ای از برنامه­ هاست که در نهایت تحقق هدف کلی مورد نظر در اسناد بالادستی را فراهم می­سازد و اگر نسبت برنامه با برنامه­ های پیشین روشن نباشد و در مسیر برنامه­ های قبلی حرکت نکند، تحقق هدف کلی مورد نظر نظام دشوار خواهد بود.

براساس افق زمانی اعلام شده در سند­چشم­ انداز، برنامه­ های چهارم تا هشتم موظفند در راستای تحقق چشم­ انداز، قوانین و احکامی تنظیم کنند. لذا نسبت هر برنامه باید با برنامه پیشین و پسین، براساس سیاست­های سند­چشم­انداز، مشخص باشد و معلوم باشد آیا برنامه توسعه ارائه شده، تکمیل کننده برنامه­ های پیشین است یا منقطع و بی­ توجه به آن هاست.

استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.