Logo

بخش اول : مساجد و اماكن مقدسه

سه شنبه , 16 بهمن 1386 , 00:00

1 ـ حرم حضرت معصومه
شايد در بدو امر اين سؤال مطرح شود كه حرم حضرت معصومه (س )چه انتسابي به حضرت امام دارد، ولي بايد گفت :ايشان انس و علاقه زيادي به حرم ائمه و حرم حضرت معصومه داشته اندو به طور متواتر نقل شده است و بعدها نيزاكثريت افرادي كه در نجف اشرف حضور داشته اند در خاطرات خود گفته اند كه حضرت امام در ايام تبعيد در نجف اشرف هر شب رأس ساعت معيني به حرم مولا اميرالمومنين وارد شده و به زيارت مشغول مي شدند. اين نوع زيارت كردن مدام و خصوصاً خواندن زيارت و ادعيه از روي مفاتيح از اختصاصات حضرت امام بوده و کمتر کسي خصوصا در بين مراجع تقليد چنين مداومتي از خود نشان داده و حتي خواندن زيارت و ادعيه ازروي كتاب را كسر شأن خود مي دانسته اند. اين سيره در زمان حضور در شهر قم و در جوار حرم حضرت معصومه هم ساري و جاري بوده است وامام هميشه پس از تدريس به حرم حضرت معصومه مشرف شده و زيارت مي كرده اند.يكي از ياران امام مي گويد:

«اغلب موقع ظهر مي ديدم كه در مدرسه فيضيه به نماز جماعت حاضر مي شدند و پشت سر مرحوم آقاي زنجاني نمازمي خواندند و هر وقت هم آقاي زنجاني نبودند، ايشان نماز مي خواندند. حتي وقتي تابستان بود و هوا خيلي گرم ، نمازجماعت ايشان ترك نمي شد. زماني هم كه در صحن بزرگ تدريس مي فرمودند، هر روز بعد از درس به حرم مطهرحضرت معصومه (س) مشرّف مي شدند. اين براي هر طلبه اي ممكن نبود. حتي من سراغ ندارم كه مراجع بزرگ هم هرروز به زيارت حضرت معصومه (س) مشرّف شوند».

همچنين آية ا.. سيد حسن طاهري خرم آبادي (عضو شوراي نگهبان ) نقل كرده اند:

«هر روز عصر ايشان بعد از تدريس به حرم مشرف مي شدند و به اندازه چهار ـ پنج دقيقه زيارت مي كردند وبرمي گشتند».

2 ـ مسجد صاحب الزمان (عج ) (جمكران )
در حومه شهر قم مسجدي وجود دارد كه منسوب به امام زمان (عج ) است و به سبب اعتقادي كه مردم به آن پيداكرده اند جمعيت زيادي از اطراف و اكناف كشور به اين محل مي آيند و به راز و نياز مشغول مي شوند. حضرت امام نيزدر جواني به همراه دوستان و رفقاي خود به اين محل مي رفته اند.

آية ا.. سبحاني در خاطرات خود مي فرمايند مي كنند:

«خود ايشان (امام خميني ) مي فرمود: در دوران جواني، پنجشنبه و جمعه اي بر ما نگذشت مگر اين كه با دوستان جلسه اي تشكيل مي داديم و به خارج از قم و بيشتر به سوي جمكران مي رفتيم »

3 ـ مسجد سلماسي
يكي از مساجدي كه با نام امام عجين شده و كمتر كسي است كه نام اين مسجد را بشنود و يادي از دوران تدريس امام در اين مسجد نكند، مسجدي است كه در انتهاي خيابان آية ا.. مرعشي نجفي در داخل كوچه اي به نام آقازاده واقع شده است و به واسطه فاصله نسبتاً دوري كه در قديم نسبت به حرم حضرت معصومه داشته است كمتر فردي ازمراجع در آن به تدريس اشتغال داشته است و اصولاً كسي كه درس خارج فقه و اصول تدريس مي كند ودرس او يكي ازشلوغ ترين درس هاست نبايد چنين مكاني رابراي تدريس انتخاب كند، ولي حضرت امام كه به شدت از مطرح شدن براي مرجعيت و قبول رياست دنيوي احتراز داشتند و به هيچ وجه در صدد مطرح كردن خود و قبول مسئوليت وپيامدهاي آن نبودند، وقتي تعداد شاگردان زياد مي شود و ديگر مكان قبلي (مسجد محمديه ) گنجايش شاگردان را ندارد به اين محل نقل مكان مي كنند.

اين مسجد بسيار ساده و به دور از تزئينات و معماري هاي معمول و هم اكنون نيز به واسطه عدم رسيدگي به آن درشرف تخريب است و به جاست متوليان امر و مسئولان شهر به بازسازي آن اقدام كنند تا يادگار ساليان طولاني تدريس امام تخريب نشود و مسجدي هم آباد و احيا شود.

اين مسجد سال هاي سال محل تدريس دروس خارج فقه و اصول امام بوده و حضرت امام در طول دهه 30 شمسي دراين مسجد تدريس مي كرده اند. ياران امام خاطرات زيادي از آن دوران نقل كرده اند كه به اختصار به بعضي از آنها اشاره مي شود.

آية ا.. سيد محمد حسن مرتضوي لنگرودي مي فرمايد:
«حضرت استاد، ابتدا در مسجد كوچكي كه نزديك سه راه موزه بود، تدريس مي كردند. چون مكان كوچك بود وشاگردان زياد، پيشنهاد شد كه جاي ديگري را براي تدريس انتخاب بفرمايند. ايشان مسجد سلماسي را انتخاب كردند.اين ، نشان دهنده تقواي ايشان بود. زيرا كسي كه نزديك حرم تدريس مي كند، قاعدتاً بايد به مسجد اعظم و يا حداقل مسجد امام برود. نه جايي مانندمسجد سلماسي كه دور از حرم و داخل كوچه است !

در مسجد سلماسي ، ابتدا ايشان روي زمين مي نشستند. به هنگام درس ، به ستون قسمت شمال شرقي تكيه مي دادند و تا آخر درس دو زانو مي نشستند. يك روز از شركاي بحث ، براي ايشان پتويي پهن كرده بود. ايشان آن روز روي پتونشستند، ولي بعد از درس به آن آقا فرمودند:

فردا پتو نياوريد.

جمعيت درس كه زياد شد، از ايشان درخواست شد كه روي منبر قرار بگيرند تا صدا به همگان برسد. ايشان آن روزمنبر رفتن را بهانه اي براي موعظه طلبه ها قرار دادند. اين موعظه ، همه را تحت تأثير قرار داد. حضرت امام در بخشي ازبيانات خود فرمودند:

مرحوم شيخ الشريعه اصفهاني ، دار فاني را وداع مي گويد. مرجعيت ، تقريباً به مرحوم ميرزاي نائني منتقل مي شود.جمعيت شاگردان زياد مي شود. از اين روي ، از ميرزا مي خواهند كه براي تدريس ، به منبر تشريف ببرند. ميرزا روي منبرقرار مي گيرد و شروع مي كند به گريه كردن . مي فرمايد: چه روزگاري شده كه ما بايد به منبر برويم . منبري كه مشايخ بزرگ بر آن مي نشستند!

برخي از شاگردان ، چون به درس هاي متعددي مي رفتند، گاه دير در درس حاضر مي شدند. ايشان از اين وضع ، ناراحت بودند. روزي فرمودند:

من نمي گويم به درس من بياييد، ولي هر درسي كه مي رويد، سعي كنيد از اول درس ، حاضر باشيد . مجلس روضه كه نيست كه به هر جاي آن رسيديد، ثواب آن را ببريد!»

حجة الاسلام و المسلمين عبدالعلي قرهي كه سال ها همراه امام بوده اند در اين خصوص مي گويند:

«امام در مسجد سلماسي كه درس مي فرمودند پاي درس ايشان شاگردان زيادي مي آمدند و جا نبود. هر چه به آقاعرض مي كرديم كه اين جا تنگ است ، يك جاي ديگر تشريف ببريد، قبول نمي كردند. نظر آقايان ديگر هم اين بود، نه اين كه ما مي خواستيم ترويج و تبليغ ايشان را بكنيم . امام مي فرمودند: «بياييد جلو، كم كم جا مي شود»، جمعيت حتي روي سكوهاي مسجد مي نشستند و امام هم منبر مي رفتند و با آن كثرت جمعيت درس مي گفتند، تا اين كه آقاي شيخ نصرا.. خلخالي كه از ياران امام بود ايشان را با التماس جهت تدريس به مسجد اعظم بردند. امام حاضر نبودند درجاهايي كه مثلاً نمايش قدرت ايشان باشد حاضر شوند.»

4 ـ مسجد اعظم
مسجد اعظم قم كه نام بامسمايي هم دارد و از شاهكارهاي معماري اسلامي در عصر جديد است ، به همت مرحوم آيت ا.. العظمي بروجردي و در زمان زعامت ايشان ساخته شده و در جوار حرم حضرت معصومه واقع است كه شايد بتوان گفت يكي از پربركت ترين مساجد اين عصر است ؛ چرا كه در طول روز كمتر ساعتي مي توان اين مسجد را خالي ازمحصلين و طلاب علوم ديني ديد. و در ساير اوقات نيز مراسم و محافل و اجتماعات عظيم در آن برپا مي شود. در اين مسجد به طور مرتب و ساعت به ساعت جلسات درس در شبستان هاي مختلف آن برقرار است . حضرت امام نيز دراواخر دوران حضور در قم و در زماني كه شاگردان ايشان زياد شده بود با اصرار ديگران محل درس خود را در اين مسجد قرار داد. و چون چندين سخنراني مهم امام در اين مسجد ايراد شده ، و در طول دوران مبارزه و انقلاب نيز محافل و اجتماعات و سخنراني هاي زيادي در آن ايراد شده است از شهرت زيادي برخوردار است و نام امام نيز با آن عجين است .

5 ـ مسجد محمديه
در نزديكي حرم حضرت معصومه (س )، مسجد كوچكي واقع است كه مسجد محمديه ناميده مي شود. اين مسجدچندين سال محل تدريس امام بوده و پس از اين كه تعداد شاگردان ايشان افزايش يافت به محل مسجد سلماسي منتقل شد. آيت ا.. واعظ زاده خراساني در اين خصوص نقل مي كند:

«درس خارج اصول حضرت امام خميني به درخواست آقاي مطهري و بعضي ديگر تأسيس شده بود. موضوع آن درس ، ادلّه عقليه جلد دوم «كفاية الاصول » بود. من از آيت ا.. مطهري پرسيدم : «اين درس خصوصي است يا كسان ديگر هم مي توانند در آن شركت كنند؟» گفت : «نه ، خصوصي نيست » درس تا مبحث استصحاب رسيده بود كه من درآن شركت كردم و در حدود دو سال ديگر ادامه داشت تا به پايان رسيد. در اين درس ، که اولين دوره خارج اصول حضرت امام بود، به جز آقاي مطهري ، حدود ده تن ديگر از فضلا شركت مي كردند، از جمله آقاي حاج شيخ ابراهيم اميني و آقاي حاج شيخ جواد خندق آبادي .

اين درس در مسجد كوچه حرم ، واقع در خيابان امام به طور مرتب ، يك ساعت و نيم به غروب مانده شروع و تقريباً سه ربع ساعت به غروب تمام مي شد و حضرت امام با همه شاگردانشان دسته جمعي در مدرسه فيضيه يا مسجدعشقعلي در درس اصول استاد بزرگ حوزه و مرجع عالي قدر، آيت ا.. بروجردي حاضر مي شدند و تا آن جا كه من به ياد دارم ، تا آخرين روزهاي حيات مرحوم بروجردي ، حضرت امام در آن درس شركت مي فرمودند، در حالي كه خود،حوزه درس فقه و اصول چهار صد ـ پانصد نفري را اداره مي كردند و به طور قطع ، درس امام در آن هنگام ، پر رونق ترين درس حوزه شمرده مي شد و با استعدادترين طلبه هاي جوان و روشنفكر را به خود جلب كرده بود. اين ، آن تواضع وخضوع علمي است كه خاص فقها و علماي رباني است ».

آية ا.. يثربي امام جمعه كاشان نيز در خاطرات خود از درس امام مي گويند:

«اين جلسه در يكي از مسجدهاي نزديك صحن تشكيل مي شد و حضرت امام تعداد محدودي شاگرد داشتند. خوب يادم هست كه مرحوم شهيد استاد مطهري و فكر مي كنم مرحوم شهيد بهشتي و عده ديگري در آن درس شركت مي كردند. وقتي از آنجا رد مي شديم ، صداي بحث و جنجال بلند بود و معمولاً شاگردان همان روح اعتراض را داشتند و ايشان هم كه استادي بزرگوار بودند، پاسخ مي دادند. مثل اينكه هنوز آن صداها در گوشم است . درس ايشان ، درسي بسيار عميق بود كه در عين ، با بياني ساده و همه كس فهم طرح مي شد و طبيعتاً براي شاگردانشان لذت بخش بود.ايشان نظرات استادان ديگر را نقل مي فرمودند و اگر نقضي ، ايرادي يا انتقادي بر آن داشتند، طرح مي كردند و بالاخره نظر شريف خودشان را بازگو مي كردند».

6 ـ مسجد امام حسن عسكري عليه السلام
در انتهاي خيابان آستانه و در جنب رودخانه قم مسجد نسبتاً بزرگي وجود دارد، كه منسوب به امام حسن عسكري عليه السلام است و به همين نام ناميده مي شود. اين مسجد محل تدريس مرحوم آيت ا.. حاج سيد محمد تقي خوانساري بوده است .

حضرت امام چندين سال در محضر ايشان تحصيل مي كرده اند. آيت ا.. خوانساري در زماني كه مبحث نماز جمعه راتدريس مي كردند به اين نتيجه مي رسند كه اقامه نمازجمعه در عصر غيبت واجب است و لذا در همين مسجد به اقامه نماز جمعه پرداختند. كه اين نماز تا زمان پيروزي انقلاب ادامه داشت ، و پس از رحلت ايشان مرحوم آيت ا.. العظمي اراكي اقامه آن را بر عهده گرفتند. حضرت امام كه خود در آن زمان در درس مرحوم آيت ا.. سيدمحمد تقي خوانساري شركت مي كردند، در نماز جمعه ايشان نيز شركت مي كردند.

7 ـ مسجد امام حسن مجتبي عليه السلام
در ابتداي جاده قديم قم ـ تهران كه هم اكنون متصل به شهر شده است مسجد مجللي وجود دارد كه توسط مرحوم حاج يداللّه رجبيان بنا گرديده است . حضرت امام پس از بازگشت از تبعيد و پيروزي انقلاب هنگامي كه به قم مشرف شدند مورد استقبال عظيم مردم و علماي بزرگ اين شهر واقع شدند و در اين مسجد حضور يافته و با مراجع عظام قم ملاقات نمودند.

و بدني ترتيب اولين ملاقات رسمي امام ، با علما و مراجع قم پس از پانزده سال دوري از وطن در اين مسجد صورت گرفت .

8 ـ مسجد روستاي كاج و محمدآباد
حضرت امام چندان دنبال ساخت و ساز ابنيه و مساجد و تكايا نبودند و معتقد بودند عمران مسجد كه خداوند امر به آن كرده است با پرورش دادن مصلّي (و نمازگزار) صورت مي گيرد نه با ساختن مصلّي و لذا تمام همت خود را در راه هدايت مردم و ساختن جامعه اي الهي به كار بردند. در خاطرات اصحاب امام ثبت است كه ايشان به كسي اجازه استفاده از وجوهات براي ساخت مسجد و امثالهم را نمي دادند و مي فرمودند: داشتن مسجد از نيازهاي عمومي مردم است و خود مردم بايد مسجد بسازند نه اين كه از وجوهات شرعيه براي ساخت آن مصرف شود. به همين جهت كمتر در مراسم كلنگ زني يا افتتاح ابنيه شركت مي كردند. ولي يك مسجد حالت استثنا به خود گرفته و حضرت امام براي كلنگ زني آن تشريف بردند. براي توضيح مطلب بهتر است تفصيل جريان را از زبان آية ا.. محمد مومن عضو فقهاي شوراي نگهبان كه خود شاهد قضيه بوده اند بشنويم :

«خاطره اي را كه اكنون مي خواهم بگويم ، شايد كمتر كسي شاهدش بوده باشد. در يكي از روستاهاي نزديك قم ، يكي از دوستان من كه خود از شاگردان حضرت امام نيز بود، به امر تبليغ ديني مشغول بود و از اين رو مدام به آنجا مي رفت ومردم اين روستا به يك مسجد احتياج داشتند و هنگامي كه بحث ساختن مسجد در ميان مردم روستا در گرفت ، دو نفراز مالكان آنجا كه از نظر مالي توانايي انجام آن را داشتند، داوطلب شدند. اين دو نفر كه خود به دليل خصوصياتي كه ازحضرت امام شنيده بودند، از مقلدان ايشان بودند، شرط خاصي را گذاشته بودند. آنها گفته بودند: «در صورتي ما اين مبلغ را مي پردازيم كه حضرت امام بيايند و كلنگ مسجد را بزنند.»

دوست روحاني من ، مطلب را به وسيله داماد محترم امام ، مرحوم آقاي اشراقي ، رضوان الله عليه ، خدمت ايشان عرض كرد. حضرت امام فرمودند: «من كه اهل اين كارها نيستم .»

اما واقعيت اين بود كه در آن روستا به وجود مسجد احتياج بود و براي ساختن آن هم هيچ راهي غيراز كمك گرفتن ازهمان دو نفر مالك وجود نداشت . از اين رو دوست بزرگوارم دوباره با آقاي اشراقي صحبت كرد كه بالاخره چه بايدكرد و تكليف چيست ؟

آقاي اشراقي به اوگفت : «آنچه را كه امام در مقابل آن خاضع است ، وظيفه الهي است . اگر مسأله براي ايشان توضيح داده شود و احساس بفرمايند كه وظيفه شان است و بايد بروند، حتماً مي روند.»

به اين ترتيب نزد امام رفتند و جريان روستا و احتياج آن به مسجد و اعلام كمك مشروط آن دو مالك را به طور مفصل براي ايشان بازگو كردند. و بالاخره امام آماده رفتن شدند.

براي رفتن دو ماشين سواري تدارك ديده شد. در اين سفر، من هم همراه حضرت امام (ره ) بودم و مقصد، روستايي درجاده تهران به اسم كاج و محمد آباد بود. در اين روستا مسجد قديمي محقري بود كه قرار بود در كنار آن زميني در نظر گرفته و به زمين مسجد افزوده شود و به اين ترتيب ، مسجد بزرگي ساخته شود.

امام پس از ورود به روستا به همان مسجد قديمي تشريف بردند و كلنگ مسجد را هم همان جا زدند. هنگامي كه براي زدن كلنگ مسجد از ميان جلسه اي كه تشكيل شده بود، برخاستند تا بروند، به طرف جواني كه در كنار من نشسته بود،آمدند. اندكي مكث كردند و آ چيزي به او گفتند. الان به ياد ندارم كه خودم صحبت امام را شنيدم يا بعدا از آن جوان پرسيدم . در هر صورت امام به آن جوان فرمودند:

اين انگشتري كه دستت است ، اگر انگشتر طلاست ، بيرون بياور.

9 ـ حجرات صحن حرم حضرت معصومه (س)
در اطراف صحن حرم حضرت معصومه حجراتي در ابعاد مختلف ساخته شده كه مقابر بزرگان و اشراف در آنها قراردارد. اين حجرات از قديم الايام به عنوان محلي براي تدريس دروس اساتيد نيز مورد بهره برداري قرار گرفته است . هراستاد به تناسب تعداد شاگردان خود در اين حجرات به تدريس مشغول شده است . حضرت امام نيز در اوايل دوران تدريس خود از اين حجرات استفاده مي كرده اند. ولي نكته جالب توجه اين است كه بر خلاف عرف شايع و معمول بين مدرسان كه همگي به دنبال جذب شاگردان بيشتر هستند و به تناسب افزايش تعداد شاگردان اماكن وسيع تري را درنظر مي گيرند، حضرت امام سعي مي كردند حجره محل تدريس كوچك باشد و به اندازه اي وسعت داشته باشد كه فقط تعداد محدودي از شاگردان كه از لحاظ درك و فهم مطالب عرفاني و فلسفي مورد تأييد هستند بتوانند شركت كنند.در اين خصوص مناسب است به خاطرات حجه الاسلام و المسلمين علي دواني توجه كنيم كه از قول حضرت امام نقل مي كنند:

وقتي من در صحن حضرت معصومه (س) حكمت ، درس مي گفتم ، حجره اي را انتخاب كرده بودم كه حدود 17 نفر جاداشت . عمداً چنان جايي را انتخاب كرده بودم كه بيشتر نيابند. به آنها كه مي آمدند و افراد خاص و شناخته شده اي بودند هم مي گفتم درس مرا بنويسيد و بياوريد. اگر ديدم فهميده ايد، اجازه مي دهم بياييد وگرنه شما نبايد فلسفه بخوانيد چون مطالب را درك نمي كنيد و باعث زحمت خواهيد شد. هم زحمت خودتان و هم زحمت من ! چون خواهيد گفت كه ما پيش فلاني فلسفه خوانده ايم .

استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.